دل من میل تو دارد,چه بجوئی چه نجوئی دیده ام جای تو باشد , چه بمانی چه نمانی من که بیمار تو هستم, چه بپرسی ,چه نپرسی جان به راه تو سپارم , چه ندانی چه بدانی می توانی به همه عمر دلم را بفریبی , ور بکوشی ز دل من بگریزی , نتوانی دل من سوی تو آید , بزنی یا بپذیری بوسه ات جان بفزاید , بدهی یا بستانی جانی از بهر تو دارم , چه بخواهی چه نخواهی شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی.
به باد میدهی صدای خندههایت را، ابرها میشنوند، عاشق میشوند، میبارند. به رود میسپاری تصویر لبخندت را، دریا میبیند، دیوانه میشود، میخروشد. میبینی؟ خندههایت کائنات را به آشوب میکِشد نمیدانی با منِ دیوانه چه میکند.!
درباره این سایت